دیشب بعد ۳۴ روز ساعت ۷ رفتیم با مامان بیرون، با اینکه گرسنه بودیم ولی گفتم نریم شکم سرا و وسوسه هامونو ضایع کردیم تا بیاییم خونه شام بخوریم، خلاصه یه پلیور زرد قناری خوشگل دیدم ولی زیپی نبود و سایزش بزرگ بود، بعد دیدم روش عکس کارتونی هم داره و بعد تر متوجه شدیم بابا اینجا لباس دخترانه و نه مین و دیگه از همون ویترین خداحافظی کردیم، قدممون افتاده بود مثل همیشه و کلی مشتری اومد براش

به یه جوان خوشتیپ هم آدرس نزدیک ترین میوه ی رو دادم و بعد خودمون رفتیم ببینیم میوه ی جمع نکرده باشه تو این مدت، چون خیلی تندتند عوض میکنن مغازه ها کارشونو بعد رفتیم آکواریم و ماهی ی، سال ۹۳ رفته بودم قبلا". آخه خواهرزاده م آکواریوم داشت و سعید هم داره، پرسیدم یه مدل جمع و جورشو ۲۷۰ گفت و گفتم چراغاشو روشن کنه که ۷ رنگ چراغ خوشگل داشت. نگهداریش سخته یکم و بود ماهی میاد از خونه چون قبلا" تجربشو داشتم ولی این مدل در پوش داشت، دیگه نمیدونم بو ماهی بازم بیاد یا نه، خلاصه بعدش چنتا عکس گرفتیم و سلفی. برگشتنی دیدم یه مغازه محصولات عطاری زده هنگام نماز ۱۵ دقیقه تعطیل است و خوشم اومد و رفتیم نمک دریا یم، شعبه لذت سنتر تبریز رو پیدا نکردم، شیرینی و آجیل و باقلوا تبریز رو داره. بعد اومدیم جلو وسایل ورزش نشستیم و استراحت کردیم و تهیه غذای الهی عوض شده و بانوی جنوب اومده و غذای جنوبی و ماهی آوردن، بعدشم رسیدیم خونه و شام رو دور هم خوردیم 

پ.ن. نوشته شده در ساعت ۱۳:۴۵ و ثبت در ۱۹:۳۸

رفتیم ,ماهی ,خونه ,میوه ی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دل نوشته ای برای مامانم به اندیشان دانلود برای شما پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان آموزش نویسندگی خلاق تور لحظه آخری خوره ی کتاب دکوریتور